زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه

ابن اخشید

اِبْنِ اِخْشید، ابوبكر احمد بن علی بن مَعْجور (270-326ق / 883- 938م)، متكلم، فقیه و مفسّر و یكی از رؤسای معتزله. برخی وی را ابن‌اَخشاد (طوسی، 167؛ یاقوت، 16 / 101)، ابن‌اخشیاذ (صفدی، 7 / 216) و ابن اخشاذ (خطیب، 4 / 309) نیز نامیده‌اند، احتمالاً او را از آن جهت بدین نامها خوانده‌اند كه وی در محله‌ای در بغداد به نام سوق‌العَطَش در كوچه‌ای معروف به درب‌الاحشاد منزل داشته است (ابن ندیم، 245-246). پدر او یكی از والیان معتضد و مكتفی بود (ابن حزم، 4 / 203). نام نیای او را «بَنغَجور» نیز ضبط كرده‌اند (ذهبی، 15 / 217؛ ابن حجر، 1 / 231). از زادگاه و چگونگی تحصیل ابن اخشید در دوران كودكی آگاهی دقیقی در دست نیست، فقط این را می‌دانیم كه وی برای مدتی طولانی از دانشِ ابوعبدالله محمد بن عمر صَیمَری بهره گفت (قاضی عبدالجبار، 309؛ فخررازی، 44). او مردی پرهیزگار و گوینده‌ای فصیح و همواره در راه تعلیم و تأمین معاش شاگردانش كوشا بود و از ملكی كه داشت فقط به اندازۀ قوتش برمی‌گرفت و بقیه را در راه علم خرج می‌كرد (ابن حزم، همانجا؛ ابن ندیم، 245-246؛ ذهبی، 15 / 218).
او علاوه بر كلام، فقه و تفسیر به علم حدیث نیز آگاه بود و از ابومسلم كجّی، موسی بن اسحاق انصاری، فضل بن حباب جمحی و طبقۀ آنان حدیث نقل می‌كرد و در آثارش به روایات آنان استناد می‌جست (خطیب، ذهبی، همانجاها). وی در فقه پیرو مذهب شافعی (عبّادی، 36) و در كلام پایه‌گذار طریقۀ خاصی از معتزله بود كه به «اخشیدیه» معروف شد. او و كعبی و ابوهاشم جبّائی از بزرگ‌ترین رهبران معتزله زمان خود به شمار می‌رفتند (قاضی عبدالجبار، 332؛ ابن حزم، همانجا). به نقل از مرزبانی آمده است كه ابوبكر (ابن اخشید) و ابوالحسن بن مُنجم از آخرین رؤسای علم كلام بوده‌اند كه او ایشان را درك كرده است و متكلمان بغداد و گروه بیشماری از مردم از محضر ایشان استفاده می‌كرده‌اند (ابن مرتضی، المنیة و الامل، 100) از جمله شاگردان و یاران وی می‌توان علی بن عیسی نحوی معروف به ابن رُمّانی اخشیدی، ابوعمران موسی بن ربّاح، ابوعمر احمد بن محمد بن حفص خلاّل بصری، ابوعبدالله حبشی و ابوالحسن انصاری را نام برد (همو، طبقات المعتزله، 110؛ ابن ندیم، 246-247؛ قاضی عبدالجبار، 332-333؛ یاقوت، 14 / 74). ابن اخشید معتقد بود كه توبه چیزی جز ندامت از ارتكاب گناه نیست، اگرچه گناهكار قصد ترك آن عمل را نداشته باشد (ابن حزم، همانجا؛ ابن حجر،1 / 231). او حیات را جسم رقیقی می‌دانست كه در اعضای انسان جریان دارد (طوسی، 164، 167). ابن اخشید و پیروانش صدور معجزه از امامان (ع) را برخلاف دیگر معتزلیان روا می‌دانستند (مفید، 78). او با عقاید كلامی ابوهاشم جبائی و پیروانش سخت مخالف بود (ابن مرتضی، طبقات المعتزله، 100؛ همو، المنیة و الامل، 186)، تا آنجا كه فخررازی (ص 44) می‌گوید: «وی وپیروانش ابوهاشم جبائی و اتباعش را تكفیر می‌نمودند».
كتابهای منسوب به ابن‌اخشید اینهاست: 1. الاجماع؛ 2. اختصار التفسیر للطبری؛ 3. اختصار كتاب ابی علی فی النفی و الاثبات؛ 4. المبتدی؛ 5. المعونة فی الاصول كه ناتمام مانده بود؛ 6. نظم القرآن؛ 7. النقض علی الخالدی فی الارجاء كه ضمن آن عقاید فرقه مرجئه را رد كرده است؛ 8. نقل القرآن (ابن‌ندیم، 57، 246). در حال حاضر اثری از این كتب در دست نیست.

مآخذ

ابن حجر، احمدبن علی، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329ق / 1911م؛ ابن‌حزم، علی بن احمد، الفصل، قاهره، 1347ق / 1928م؛ ابن‌مرتضی، احمدبن یحیی، طبقات المعتزلة، به كوشش دیوالدویلتسر، بیروت، 1380ق / 1961م؛ همو، المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، به كوشش محمد جواد مشكور، بیروت، 1399ق / 1979م؛ ابن ندیم، الفهرست، بیروت، 1398ق / 1978م؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق / 1930م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شُعَیب الارنؤوط و ابراهیم الزیبق، بیروت، 1404ق / 1984م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1389ق / 1969م؛ طوسی، محمدبن حسن، تمهید الاصول فی علم الكلام، به كوشش عبدالمحسن مشكوة‌الدینی، تهران، 1362ش؛ عبّادی، محمدبن احمد، طبقات الفقهاء الشافعیة، به كوشش گوستاو یتستام، لیدن، 1964م؛ فخررازی، محمدبن عمر، اعتقادات فرق المسلمین و المشركین، به كوشش علی سامی النشار، قاهره، 1356ق / 1938م؛ قاضی عبدالجبار و دیگران، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به كوشش فؤاد سید، تونس، 1393ق / 1974م؛ مفید، محمدبن نعمان، اوائل المقالات، به كوشش واعظ چرندابی، تبریز 1363ق / 1944م؛ یاقوت، ادبا.

علی‌اکبر ضیائی

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.